من و تو
تنها
|
از عاشقی از عشق بی اندازه بیزارم دیگر نمیخواهم بیفتد با کسی کارم
مانند کوهِ استواری بودم و حالا دورِ خودم میچرخم و مانندِ پرگارم
محکم تر از دیوار های ارگِ بَم بودم پسلرزه های بی وفایی کرد آوارم
گفتم رهایش میکنم دیدم نشُد ایکاش میشُد که از دامانِ عشقش دست بردارم
با آنکه جانم را به لب آورده اما باز بیش از خودم بیش از خودِ او دوستش دارم نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |